معنی مراسم تدفین
حل جدول
لغت نامه دهخدا
تدفین. [ت َ] (ع مص) مرده را در گور کردن: در فرزه ٔ نیشابور قرب صدهزار آدمی هلاک شد و کس به تغسیل و تکفین و تدفین ایشان فرانمی رسید و همه را با آن جامه که داشتند در زیر خاک میکردند. (ترجمه ٔ تاریخ یمینی چ 1 تهران ص 326).
مراسم
مراسم. [م َ س ِ] (ع اِ) و مراسیم، ج ِ مرسوم به معنی مکتوب است. (از اقرب الموارد). رجوع به مرسوم و مراسیم شود. || در حدیث: لیث الذکر من مراسم اللسان، مثل اینکه مراسم جمع رسم باشد. (از ناظم الاطباء). || ج ِ مرسوم، به معنی مرسوم ها. آداب. آیین ها. (از فرهنگ فارسی معین). آیین ها. (غیاث اللغات) (آنندراج). رسم ها. عادت ها. دستورها. قاعده ها. قوانین. شرایط. (ناظم الاطباء). || آداب. قواعد. رسوم: رعایت حقوق غربا از مراسم اهل دیانت و خداوندان فتوت است. (سندبادنامه ص 177). و مراسم سیاست مبهم ماند. (سندبادنامه ص 5). با نقصان حالت و قصور مراسم خدمت. (المعجم از فرهنگ فارسی معین). || اثرها. نشان های پا. (ناظم الاطباء). نشان ها. (غیاث اللغات). || عهدها. پیمان ها. || فرایض. حقوق. || اطاعت. (ناظم الاطباء).
عربی به فارسی
تشریفات , جشن , مراسم
مترادف و متضاد زبان فارسی
فرهنگ فارسی هوشیار
مرده را در گور کردن
فرهنگ معین
(تَ) [ع.] (مص م.) به خاک سپردن، دفن کردن.
فرهنگ واژههای فارسی سره
خاکسپاری
فرهنگ فارسی آزاد
تَدْفِین، دفن کردن، میّت را بخاک سپردن،
فارسی به ایتالیایی
sepoltura
فارسی به آلمانی
Ritus (m), Feierlichkeit (f), Zeremonie (f)
معادل ابجد
885